کد خبر: 51556تاریخ: 1393/11/14 00:00
روایت روزنامه ایران از پروژه جهانی قطار جادویی
قطارجادویی - اخبار،عکسها،فیلمها و کلیه مطالب قطار جادویی 2 و 3 |
کد خبر: 51556تاریخ: 1393/11/14 00:00
سفر واقعی با قطار جادویی
مبدا: بیکاریمقصد : اشتغال
«محسن از بیکاری خسته شده و به هر دری میزند، بسته است. درست در اوج ناامیدی
یاد دوست دوره دبیرستانش میافتد. نادر اوضاعش خیلی خوب است و چند کارخانه دارد.
دلش را به دریا میزند و سراغ نادر میرود تا از او پولی قرض بگیرد تا شاید کسب
و کاری برای خود فراهم کند. با هزار امید و آرزو سراغ نادر میرود. آنها با هم
کلی گپ میزنند، خاطرات گذشته را مرور میکنند و در نهایت وقتی محسن خواستهاش
را مطرح میکند، نادر یک پاکت به او میدهد. دوست قدیمی که امروز دستش به دهنش
میرسد، در گفتوگویی که با محسن داشته، فهمیده او شرایط و توان راه اندازی
کسب و کار را ندارد. فکر میکند اگر به او پول بدهد، به دوستش خیانت کرده چون
مدتی نه چندان دور، این جوان بیکار، به یک جوان بیکار و بدهکار تبدیل میشود.
محسن پاکت را باز میکند و وقتی میبیند فقط یک بلیت قطار در آن است، با غرولند
دفتر نادر را ترک میکند. او بیکار است. کمی بعد تصمیم میگیرد حالا که راه به
جایی نبرده سوار قطار شود تا شاید سفر، کمی حال و احوالش را جا بیاورد، اما با
کمال تعجب میبیند در هر کوپه از این قطار یک کارآفرین حضور دارد و سفر چند
روزه با این افراد با تجربه، زندگی محسن را متحول میکند... . »
این نه واقعیت، بلکه یک داستان بود که علی زارعی آن را سالها پیش نوشته بود، اما همین داستان، مدتی بعد، با تلاش او شکل واقعی به خود گرفت تا هم محل درآمد علی زارعی باشد و هم محل ملاقات جوانان جویای کار و کارآفرینان. «قطار جادویی» تا به حال چند بار به حرکت در آمده تا جوانان جویای کار، علاقه مندان به کارآفرینی و کارفرینان و استادید این حوزه در کنار هم سفر کنند و دست خالی از سفر برنگشته باشند: «داستانی را که نوشته بودم، در واقعیت شکل دادم و قطار جادویی از تهران راهی گرگان شد. افرادی مثل محسن با این قطار سفر کردند و با کارآفرینان آشنا شدند که تجربه خیلی خوبی بود.»
شخصیتهای داستان در قطار
علی، خودش هم وقتی از دانشگاه فارغالتحصیل شد و مهندسی مخابرات گرفت، بیکار بود. او کارهایی مانند راهاندازی دفتر خدمات کامپیوتری را تجربه کرد و چون خلاق بود، این کارها به دلش نمیچسبید. سال ۸۷ طرح بازار اینترنتی را ارایه داد طوری که این بازار فرصتی را فراهم کرد تا هر کس میتوانست جنس خودش را در یک غرفه با مدیریت خودش بفروشد. این طرح انقدر گل کرد که به عنوان طرح نوآور سال در جشنواره شکوفایی و نوآوری انتخاب شد. اما این طرح هم علی را راضی نکرد و به قطار جادویی چسبید: «افرادی بودند که بازار اینترنتی را اجرایی کنند اما اجرای طرح قطار جادویی، کار خودم بود. دست بهکار شدم و بعد از سفر گرگان، از تهران راهی اهواز شدیم.»
در واقع او همه شخصیتهای داستانش را سوار قطار کرد و از این شهر به آن شهر به راه افتاد تا فرصتی جذاب برای جوانها فراهم شود که از تجربه دیگران در زمینه کاریابی، کسب و کار و کار آفرینی استفاده کنند. سفر فرصت جذابی است.
شاید اگر او همه این افراد را در یک تالار اجتماعات یا در یک همایش جمع میکرد، چنین نتیجهای نداشت. اصلا شاید جوانان ۲۰ تا ۳۰ سال که ۸۰ درصد مسافران قطار جادویی را تشکیل میدهند، در همایش و این جور برنامهها شرکت نمیکردند، اما موضوع قطار و سفر خیلی فرق میکند. هم جذاب است و هم متنوع. بخصوص اینکه از روی یک داستان هم ساخته شده باشد: «ما در هر سفر، بنا به تعداد مسافران، چند واگن را در اختیار میگیریم که در واقع این سفرها یک پروژه آموزشی کارآفرینی با شیوه عملیاتی است.»
از او میپرسم اگر جوان جویای کار با این قطار سفر کند، چقدر احتمال دارد با کار به خانه برگردد؟ که علی چنین پاسخ میدهد: «خیلی اتفاق میافتد که مسافران این قطار شغلی پیدا میکنند. اما اگر در این سفر هم به چنین هدفی نرسند، بیشک به پشتوانه چیزهایی که شنیده و آموختهاند، اعتماد به نفسی برای ایجاد کسب و کار پیدا میکنند، تصوراتشان تغییر میکند و با دید وسیعتر دنبال کار میگردند.»
به گفته او در این سفر گاهی قراردادهای هم کاری بسته میشود.
البته همه چیز به داخل قطار ختم نمیشود: «وقتی به مقصد میرسیم هم برنامهها، نشستها، جلسهها و کلاسهایی در این زمینه داریم. افراد با تجربه، فوت و فنهای کارآفرینی و ایجاد کسب و کار را به جوانها یاد میدهند.»
در این سفرها گاهی با مدیران استانی هم جلسههایی برگزار میکنند تا فرصتهای سرمایهگذاری و اشتغال در این استانها شناخته شود: «از دل همین جلسهها فرصتهای شغلی زیادی بیرون میآید حالا به طور دقیق خبر نداریم چه تعداد از جوانان مشغول به کار شدند. اما این را میدانیم که بسیاری معتقدند سفر با این قطار مسیر زندگیشان را تغییر داده است.»
این قطار هم چنان به حرکت خود ادامه میدهد اما برای رسیدن به آن، حتما لازم نیست با علی آشنا شد یا خود را به ایستگاه راه آهن رساند. فقط کافی است راهی که این قطار پیش میرود را در پیش بگیریم. مقصد یکی است.
این نه واقعیت، بلکه یک داستان بود که علی زارعی آن را سالها پیش نوشته بود، اما همین داستان، مدتی بعد، با تلاش او شکل واقعی به خود گرفت تا هم محل درآمد علی زارعی باشد و هم محل ملاقات جوانان جویای کار و کارآفرینان. «قطار جادویی» تا به حال چند بار به حرکت در آمده تا جوانان جویای کار، علاقه مندان به کارآفرینی و کارفرینان و استادید این حوزه در کنار هم سفر کنند و دست خالی از سفر برنگشته باشند: «داستانی را که نوشته بودم، در واقعیت شکل دادم و قطار جادویی از تهران راهی گرگان شد. افرادی مثل محسن با این قطار سفر کردند و با کارآفرینان آشنا شدند که تجربه خیلی خوبی بود.»
شخصیتهای داستان در قطار
علی، خودش هم وقتی از دانشگاه فارغالتحصیل شد و مهندسی مخابرات گرفت، بیکار بود. او کارهایی مانند راهاندازی دفتر خدمات کامپیوتری را تجربه کرد و چون خلاق بود، این کارها به دلش نمیچسبید. سال ۸۷ طرح بازار اینترنتی را ارایه داد طوری که این بازار فرصتی را فراهم کرد تا هر کس میتوانست جنس خودش را در یک غرفه با مدیریت خودش بفروشد. این طرح انقدر گل کرد که به عنوان طرح نوآور سال در جشنواره شکوفایی و نوآوری انتخاب شد. اما این طرح هم علی را راضی نکرد و به قطار جادویی چسبید: «افرادی بودند که بازار اینترنتی را اجرایی کنند اما اجرای طرح قطار جادویی، کار خودم بود. دست بهکار شدم و بعد از سفر گرگان، از تهران راهی اهواز شدیم.»
در واقع او همه شخصیتهای داستانش را سوار قطار کرد و از این شهر به آن شهر به راه افتاد تا فرصتی جذاب برای جوانها فراهم شود که از تجربه دیگران در زمینه کاریابی، کسب و کار و کار آفرینی استفاده کنند. سفر فرصت جذابی است.
شاید اگر او همه این افراد را در یک تالار اجتماعات یا در یک همایش جمع میکرد، چنین نتیجهای نداشت. اصلا شاید جوانان ۲۰ تا ۳۰ سال که ۸۰ درصد مسافران قطار جادویی را تشکیل میدهند، در همایش و این جور برنامهها شرکت نمیکردند، اما موضوع قطار و سفر خیلی فرق میکند. هم جذاب است و هم متنوع. بخصوص اینکه از روی یک داستان هم ساخته شده باشد: «ما در هر سفر، بنا به تعداد مسافران، چند واگن را در اختیار میگیریم که در واقع این سفرها یک پروژه آموزشی کارآفرینی با شیوه عملیاتی است.»
از او میپرسم اگر جوان جویای کار با این قطار سفر کند، چقدر احتمال دارد با کار به خانه برگردد؟ که علی چنین پاسخ میدهد: «خیلی اتفاق میافتد که مسافران این قطار شغلی پیدا میکنند. اما اگر در این سفر هم به چنین هدفی نرسند، بیشک به پشتوانه چیزهایی که شنیده و آموختهاند، اعتماد به نفسی برای ایجاد کسب و کار پیدا میکنند، تصوراتشان تغییر میکند و با دید وسیعتر دنبال کار میگردند.»
به گفته او در این سفر گاهی قراردادهای هم کاری بسته میشود.
البته همه چیز به داخل قطار ختم نمیشود: «وقتی به مقصد میرسیم هم برنامهها، نشستها، جلسهها و کلاسهایی در این زمینه داریم. افراد با تجربه، فوت و فنهای کارآفرینی و ایجاد کسب و کار را به جوانها یاد میدهند.»
در این سفرها گاهی با مدیران استانی هم جلسههایی برگزار میکنند تا فرصتهای سرمایهگذاری و اشتغال در این استانها شناخته شود: «از دل همین جلسهها فرصتهای شغلی زیادی بیرون میآید حالا به طور دقیق خبر نداریم چه تعداد از جوانان مشغول به کار شدند. اما این را میدانیم که بسیاری معتقدند سفر با این قطار مسیر زندگیشان را تغییر داده است.»
این قطار هم چنان به حرکت خود ادامه میدهد اما برای رسیدن به آن، حتما لازم نیست با علی آشنا شد یا خود را به ایستگاه راه آهن رساند. فقط کافی است راهی که این قطار پیش میرود را در پیش بگیریم. مقصد یکی است.
آخرين بروز رساني (دوشنبه ، 11 آبان 1394 ، 20:53)