مصاحبه با علی اکبر اصفهانی: شرکت کمجا
زندگینامه کارآفرینان موفق - مردان کارآفرین ایرانی |
نام و نام خانوادگی: علی اکبر اصفهانی
نام محصول: تولید محصولات کمجا
شرکت: کمجا
تحصیلات: لیسانس الکترونیک
در سال 1327 در تهران متولد شدم پدرم افسر ارتش و مادرم خانه دار بودند. در آن زمان ما مشکل خاصی نداشتیم و خانواده پر جمعیتی بودیم. پدر و مادرم خیلی سالم زندگی می کردند و این باعث شده بود که زندگی نسبتاً مرفه ای داشته باشیم.
در زمان کودکی الگوی خاصی نداشتم و در دوران دبیرستان و هنرستان کاری که درآمد خاصی داشته باشد نداشتم و فقط کار فنی هنرستان بود که داشتم، ولی به عنوان شغل نبود.
در زمان کودکی الگوی خاصی نداشتم. در دوران دبیرستان و هنرستان کاری که درآمد خاصی داشته باشد نداشتم و فقط همان مسائل جانبی هنرستان که کار فنی بود داشتم.
من هیچ وقت آرزویی برای رسیدن به شغل خاصی نداشتم ولی دوست داشتم بیشتر کارم وکالت باشد اما موفق نشدم به این دلیل که در زمان ما دروس تحصیلی به سه بخش ادبی، ریاضی و طبیعی تقسیم می شد و من در هر سه گروه نمره لازم را کسب کرده بودم اما زمانی که متوجه شدم وکالت و یا قضاوت بحث آن در رشته ادبیات است نرفتم و آن هم به این دلیل نبود که دوست نداشتم بلکه به خاطر جبری که وجود داشت چون شغلها و رشته هایی که یک شخص که ادبیات خوانده بود محدود بود در نتیجه نظرم عوض شد و به هنرستان رفتم و رشته برق را ادامه دادم و سپس چند سالی به استخدام اداره ی برق درآمدم. ولی در آن زمان فعالیت و کار آزاد همیشه مرا به طرف خود می کشید بنابراین در سال 1354 اداره را رها کردم و شروع به کار آزاد نمودم.
پایه اصلی کار و فعالیت ما تخت تاشو می باشد که محصولات دیگری هم به آن اضافه شده که به نوعی جای کمی را می گیرد و با جای کوچک و آپارتمانهای کوچک تجانس دارد به جز تخت تاشو که محصول اولیه ما بوده است بیشتر محصولات دیگر که بعداً به وجود آمدند ایده های آنها را از خود مشتریان گرفتیم.
در مورد این کار من تجربه ی خاصی نداشتم ولی مقدار زیادی تعالیم پدر و مادرم بود که آنها همیشه مسائلی را در ما تقویت کردند مانند بحث تعهد و اعتبار که در زمینه کار هم متوجه شدیم که اول اعتبار و تعهدات و ثروت و مال بدون اعتبار و تعهد اصلاً از نظر دیگران ارزش ندارد اما در مورد کمجا هیچ تجربه ای نبود و این ایده به صورت جرقه بوجود آمد و من چیزی را دیدم و فکر کردم که می تواند مفید واقع شود و کار را شروع کردم. در سال 1372 شرکت تأسیس شد و یک مدت فعالیت داشتم بعد تغییراتی در آن بوجود آمد که کمجا نام محصول ما بود و بعد اسم ثبتی شرکت شد.
طرح و ایده اول بیشتر کپی برداری از مدلهای خارجی و بیشتر آلمانی بود ولی بعد از چند ماه که در این تولید به نتیجه ای رسیدیم تمام وسایل تولید آن را تبدیل به کالاهای ایرانی کردیم.
من این طرح را در کتابی دیدم که آن مرا به خود جذب کرد و از لحظه اول هم اصلاً به آن به عنوان یک حرفه نگاه نکردم منتهی زمان زیادی گذاشتیم که از نظر اطمینان و اعتماد به کار به حد قابل قبولی برسیم.
برای رسیدن به این ایده و عملی کردن آن مستلزم پذیرش ریسکهایی از قبیل مسائل مالی و اعتباری بود. به هر حال برای اینکه ما بتوانیم به نتایج مطلوبتری برسیم باید ریسکهای مالی و اعتباری را می پذیرفتیم چون در زندگی شخصی، اجتماعی، کسبی و تجاری اعتبار حرف اول را می زند و اگر صدمه ببیند می تواند بیشترین صدمه را به مجموعه یا فرد وارد کند و این ریسکها را من داشته ام منتهی باز هم فکر می کنم با احتیاط بالای 80 تا 90 درصد پذیرفتم یعنی هیچ زمانی یادم نیست که ریسک بدون احتیاط کرده باشم.